کالکشن پیچ اشتباه یک فرانچایز ترسناک خونین و اسلشر است که یادآور دیگر فیلمهای ترسناک تپهخوار آدمخوار مانند «تپهها چشمها دارند» ساخته وس کریون است. اگرچه بیشتر قسمتهای فیلم مستقیماً به صورت ویدیویی پخش میشد، این فرنچایز هنوز هم طرفداران محبوبی دارد.
تمام فیلمها که توسط آلن بی مکالروی ساخته شدهاند بر روی یک قبیله جنگلی از آدمخواران تغییر شکلیافته و اغلب مسافران را شکار میکنند و از آنها به روشهای وحشتناک مختلف برای غذا استفاده میکنند، تمرکز دارند. توطئه ها هرگز واقعاً نیازی به عمیق بودن ندارند. با فیلم های پیچ اشتباه، سادگی، خشونت، قتل های جالب و تکان دهنده، و قربانیان تازه چهره جنبه های مهم تر در طرح بزرگتر هستند.
با انتشار قسمت هفتم، با عنوان The Foundation، فرنچایز پیچ اشتباه به نظر می رسد که در حال رشد است و به سمت احیای مجدد حرکت می کند. اگرچه طرفداران تمایل دارند از همه فیلم ها در برخی ظرفیت ها لذت ببرند، مطمئناً برخی از آنها بهتر از بقیه هستند. در اینجا کل فرنچایز (بجز قسمت آخر) رتبه بندی شده است، از بدترین به بهترین.
گروهی از دوستان به پیادهروی در مسیر آپالاچیان میروند، غافل از اینکه توسط جامعهای منزوی که در کوهها زندگی میکنند و از قلمرو خود به شدت محافظت میکنند، تعقیب میشوند. این فیلم به بررسی مضامین بقا، طبیعت انسان و خطرات جسارت در قلمرو ناشناخته می پردازد. این فیلم مستقیماً به قسمت های قبلی مجموعه چرخش اشتباه متصل نیست. بلکه شخصیتهای جدید را معرفی میکند و فرضیه اصلی فرنچایز را با محیطی مدرنتر و مضامین بهروزتر تجسم میکند.
فیلم Wrong Turn: Bloodlines عمدتاً در بلغارستان فیلمبرداری شد و از استعدادهای محلی به عنوان عوامل اضافی استفاده شد. جنگلها و دهکدهای کوچک دوباره قالببندی شدند تا مجموعهای شبیه به مناطق وحشی ویرجینیای غربی باشد، جایی که این فرنچایز به طور سنتی در آن قرار دارد. فیلم گوشههای آشکاری را برید و با یک محصول نهایی درهم و برهم و نیمهتمام به اتمام رسید. جایی که سریال در گذشته از برخی جلوههای عملی عالی استفاده کرده است، Bloodlines در مقایسه با آن ضعیف عمل میکند و علیرغم داشتن فرصتی منحصربهفرد برای یافتن یک گروه طرفدار جدید، ارزش چندانی در اینجا ایجاد نمیشود.
فیلم Wrong Turn 3 Left for Dead با چند CGI واقعا وحشتناک و بازیگری توخالی، تمرینی است برای اینکه چگونه یک فیلم آدمخوار قاتل نسازیم. جایی که دو قسمت قبلی از قتلهای واقعاً بیرحمانه و منحصربهفرد استفاده میکردند، پیچ اشتباه 3 بیش از حد از آنها وام گرفته بود تا شبیه یک فیلم اصلی باشد. شاید تا حدی از دو فیلم اول که سطح انتظار را بیش از حد بالا میبردند، رنج میبرد، اما قسمتهای دیگر پس از آن با تلاش برای احیای مجدد خود به این موفقیت رسید.
فیلم Wrong Turn 4 Bloody Beginnings بهعنوان پیش درآمدی برای فیلم اصلی سال 2003، Wrong Turn عمل کرد و تلاش کرد داستان برادران هیلیکر (آدمخوارهای تغییر شکل یافته که به عنوان سنگ بنای فرنچایز عمل میکنند) را روایت کند. در حالی که مفهوم پیش درآمد و داستان اصلی با توجه به اینکه قسمت سوم غیرقابل توجه بود، منطقی بود، اما در این فیلم مواردی وجود داشت که شکست خوردند. پیچ اشتباه 4 بیش از حد از داستان اصلی استفاده نکرد، که احتمالاً بهتر بود، زیرا واقعاً چیزهای زیادی برای توضیح وجود ندارد، اما بازیهای توخالی، شخصیتهای وحشتناک و خشونت بیش از حد که در مرز بیش از حد بود، آن را بیشتر در وضعیت خنثی قرار داد.
یکی از هوشمندانهترین تصمیمهای فرنچایز این بود که قسمت ششم را به طور کامل از بقیه فیلمهای Wrong Turn جدا کرد. فیلم Wrong Turn: Last Resort سرگرمی بیمعنایی بود، با قتلهای وحشیانه که در واقع سعی میکردند خود را متمایز کنند و بدون انجام صحنههای طولانی شکنجه خستهکننده و طولانی، خود را متمایز کنند و هواداران مورد نظر را بدون انجام صحنههای شکنجه خستهکننده و طولانی به ارمغان بیاورند. قوی ترین جنبه فیلم پیچ اشتباه 6 طرح نسبتاً منسجم آن بود. هنوز حفرهها و جنبههایی وجود داشت که کار نمی کرد، اما واضح است که برای ساختن این قسمت ششم کمی فکر شده است. این قسمت از کالکشن پیچ اشتباه مرزها را جابجا می کند، که در کل مشخصه فرنچایز است، اما بازی بد نبود و شخصیت ها در واقع تا حدودی دوست داشتنی بودند.
دنباله جو لینچ، بن بست، کارهای بسیار درستی انجام می دهد. این که خود را خیلی جدی نمیگیرد، که برای فرنچایزی مانند Wrong Turn مهم است و تماشای آن صرفاً سرگرمکننده است. لینچ به وضوح با تماشاگرانش با خونپاشی بینظیر و ضرب وشتم شدید بازی میکند، این همان چیزی است که یک فیلم آدمخوار قاتل ردنک واقعاً برای عالی بودن به آن نیاز دارد. بازی خوب بود، و نقشی زیبا را برای هنرپیشه مورد علاقه طرفداران هنری رولینز همراه با فرضیه جالبی داشت که به طور پیوسته از شتاب اولی ساخته شد، که طرح نداشت و پر از سادگی محض بود.
گرچه فیلم پیچ اشتباه نمیتوانست طرح سادهتری داشته باشد – 20 سالههای زیبا که در بیابان گیر میافتند و در نهایت توسط آدمخوارها شکار میشوند و خورده میشوند – شخصیتها واقعا دوستداشتنی هستند، بازی واقعاً خوب است، و ستارههایی مانند دزموند هرینگتون در آن حضور دارند. الیزا دوشکو، امانوئل کریکی و جرمی سیستو. این فیلم سرعت ساخت فرنچایز را تعیین کرد و سطح را بسیار بالا گذاشت. استن وینستون (بیگانهها، پارک ژوراسیک)، یک اسطوره ژانر، برخی از بهترین جلوههای عملی را ارائه داد که یک فیلم اسلشر از اوایل دهه 2000 میتوانست به آن امیدوار باشد، که واقعاً محصول نهایی تمیزی را ارائه کرد که بارها و بارها قابل تماشا است و با بالارفتن سن خوب ماند.